،گرچه تو می دانی سرود مرا
.فریاد می زنم
،این رنج ِ بارها نشسته بر دل خلق را
.فریاد می زنم
.تو اندوه مادران سرزمینت را می دانی
.تو درد نوعروسان باکره را می فهمی
.تو طعم خستگی ِ پدران ِ پای ِ دار خمیده را چشیده ای
.با حوصله ام زمزمه کن
،هوای فاصله ها ابری است
!با من سخن بگو
.فاصله ها را تو می دانی
.هنگامه بیداری است
،با من سخن بگو
،با من سخن بگو
،ورنه
!فاصله ها ، حاکمان پیروزند
ۀ ۀ ۀ
.پیری بهانه است
.جمجمه ها ، بامداد اعتراض را می فهمند
.با خستگی ِ پدرانت، پچپچه کن
.جمجمه ها ، بامداد اعتراض را می فهمند
.با خستگی ِ پدرانت، پچپچه کن
فاصله ها تشنه تبسم اند،
.فاصله های تشنه را پر کن
،واژه ها غرق ابهام اند
.اندوه عریان مادرانت را سرودی کن
،رقص ماهی ها
بس تلخ است و سرد
.دمی که بر کرانه ی اتفاق جان می دهند
،بر حجله سرخ نوعروسان شهر
!ترانه تازه ات را زمزمه کن
تیر 18
،بر حجله سرخ نوعروسان شهر
!ترانه تازه ات را زمزمه کن
تیر 18
1387
3 comments:
چرا جمجمه ؟
جمجمه، تنها یک قالب سخت افزاریه برای محتویات زنده ی نرم افزاری که می تونه توش بوجود بیاد. درست مثل یک صفحه که می تونه با کلمات زنده اش مفهوم پیدا کنه و سه بعدی باشه.جمجمه قالب مغزه و مغز، صورت ِ اندیشه.کلمات، درست یا غلط، خوب یا بد، به هر شکل، صورت یک اندیشه اند
پیری بهانه است
بهانه ات را سرودی کن
ترانه تازه ات را زمزمه کن
Post a Comment